عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
![]() |
0 | 722 | sanaz |
![]() |
10 | 2567 | lili |
![]() |
3 | 1111 | lili |
![]() |
2 | 961 | lili |
![]() |
3 | 1716 | lili |
![]() |
4 | 4006 | lili |
![]() |
1 | 558 | sanaz |
![]() |
2 | 1133 | admin |
![]() |
0 | 645 | lo0ve |
![]() |
0 | 710 | samgeorgia |
![]() |
0 | 1050 | yas1377 |
![]() |
1 | 1186 | yas1377 |
![]() |
0 | 2177 | yas1377 |
![]() |
1 | 1588 | mariya |
![]() |
1 | 1404 | mariya |
سال ها پیش پسر کوچولویی بازیگوش عاشق بازی کردن در اطراف درخت سیب بزرگی بود.
او هر روز از درخت بالا می رفت و سیب هایش را می خورد و استراحتی کوتاه در زیر سایه اش می کرد.
او درخت را دوست می داشت و درخت هم عاشق او بود.
زمان به آرامی گذشت و پسر کوچولو بزرگ شد و دیگر هر روز برای بازی به سراغ درخت نمی آمد....
ادامه در ادامه مطلب
در فولكلور آلمان ، قصه ای هست كه این چنین بیان می شود :
مردی صبح از خواب بیدار شد و دید تبرش ناپدید شده . شك كرد كه همسایه اش آن را دزدیده باشد ، برای همین ، تمام روز اور ا زیر نظر گرفت.
متوجه شد كه همسایه اش در دزدی مهارت دارد ، مثل یك دزد راه می رود ، مثل دزدی كه می خواهد چیزی را پنهان كند ، پچ پچ می كند ،آن قدر از شكش مطمئن شد كه تصمیم گرفت به خانه برگردد ، لباسش را عوض كند ، نزد قاضی برود و شكایت كند.
اما همین كه وارد خانه شد ، تبرش را پیدا كرد . زنش آن را جابه جا كرده بود. مرد از خانه بیرون رفت و دوباره همسایه اش را زیر نظر گرفت و دریافت كه او مثل یك آدم شریف راه می رود ، حرف می زند ، و رفتار می كند!
پائلو کوئیلو
همیشه این نکته را به یاد داشته باشید که
ما انسانها در هر موقعیتی معمولا آن چیزی را می بینیم که دوست داریم ببینیم!
ادامه مطلب...
تعداد صفحات : 2