![](https://rozup.ir/up/mamadzar/Pictures/Shower-of-Love-98love.ir.jpg)
نخندید؛ اما میخواهم بگویم که در ستایشِ دوشِ حمام باید قصیدهها سرود! وقتی که تنها پناهگاهت میشود؛ وقتی که زیرِ اشکهایِ او میایستی و اشک میریزی و اشکهایت با کف و آب قاطی میشوند و نمیفهمی که از کجا آغاز شدهاند! و حتا نمیدانی سوزش چشمهایت از کف است یا از اشک؟ حتا گرمیِ اشکها را هم نمیتوانی از گرمایِ آبِ داغ تشخیص بدهی! اصلن همین که اشکهایِ تو و او در هم میآمیزند، خودش ستودنیست!
در ستایشِ دوشِ حمام باید داستانها نوشت! وقتی که اینها همه را میبیند و به رویت نمیآورد و حتا با تو همراه میشود! با تو اشک میریزد، با تو هقهقِ گریه سر میدهد! وقتی که صدایِ هقهقات، صدایِ زمزمههایِ خدا خدا کردنت، چرا چرا گفتنت، با شرشر آب میآمیزد و گوشَت تنها ترنم محزونی را میشنود که آب به زیبایی به راه انداخته است!
یقین دارم کسی که دوش حمام را اختراع کرده است از اول اینها را نمیدانسته، وگرنه رویش مینوشت یکی از کاربردهایش هم برایِ آدم، همین گریه کردن با خیالِ راحت و در نهایتِ آرامش است! باورتان بشود یا نشود همهی آدمها دور از هم و بیخبر از هم، از یک پدیدهی جدید و معرفی نشده، تجربههای مشترکِ مشابهی پیدا کردهاند که ارزشِ قصیدهسرایی دارد حتا!
من میگویم دوشِ حمام، جان دارد اصلن، رفیق است، مهربان و صمیمیست، پردهپوش و رازدار است! مینشیند با آدم گریه میکند و اشکهایش را با اشکهایِ آدم میآمیزد! حالا هم که دیر نشده است! من اگر بودم، برای معرفی و مقایسهی برندهایِ مختلفِ دوش حمام یکی از معیارها را هم میگذاشتم: میزانِ هماهنگی و همراهی با گریهیِ آدمها! میزانِ رفیق بودن و پردهپوشی و رازداری برایِ آدمها! چه میشود مگر؟ نخندید؛ اما من به دستهایِ نوازشگرِ دوشِ حمام ایمان آوردهام! شما هم ایمان میآورید. کافیست که یک بار زیرِ دوشِ حمام هقهقِ گریهتان بگیرد...